در مورد اديان مختلف از ديدگاه اسلام





يكى از سئوالهائى كه به عنوان انتقاد مطرح ميشود، اين است كه چرا خداوند به جاى يك دين و يك پيام پيغمبران متعددى فرستاده كه از ديدگاه امروزى پيغامشان با هم متفاوت هستند.

خداوند هميشه سعى بر اين ذاشته كه در پيشرفت طبيعى انسانها مستقيما دست نبرد. اگر وضع استثنائى هديه شده، كه ما آن را معجزه ميناميم، حالت آنى داشته و تنها معجزه اى كه براى آيندگان گذاشته شده، كتاب بزرگ قرآن است كه اولين وحى آن كلمه "بخوان" و دومين سوره اى كه بعد از آن به پيامبر نازل گشته، سوره قلم است.(يعنى بگو و قرائت فرما و براى آيندگان بنويس! عده اى در اين دور و زمانه وجود دارند كه ميگويند سلمان فارسى قرآن مجيد را از خود در آورده است. هر كسى هم امروزه براى خود كتابى مينويسد و ديگرى كتاب او را شاهد گفتار خود ميگيرد. ناگفته نماند كه تركها به همين روش يكشبه صاحب تمدنى چند هزار ساله شده اند. اما نكته جالب اين است كه خود سلمان فارسى در پيرى به عربستان رفت و خود زبان عربى را شكسته صحبت ميكرد. مانند اين است كه شخصى كه دو سال پيش در آلمان پناهنده شده، امروز به آلمانى مثلا كتابى چون فاوست گوته را بنويسد! يا ديگرى كه ميگويد الله معنى واژه خداوند يكتا را ندارد، بلكه بت اعراب در دوران جاهليت مطلقشان بوده. پس لا اله الا الله بايد در آن زمان و اين زمان معنى "بتى نيست جز بت بزرگ" را داشته باشد! فكر ميكنم كه اين مسئله چه براى مسلمان و چه براى نامسلمان آنقدر واضح هست كه نيازى به بحث در اين مورد نيست! ) و اما اين معجزه جاودان در كامليت خود شگفت انگيز است: يكى از نكته هاى جالبش اين است كه اين كتاب حد اقل داراى پنج بعد است و نه فقط روح هر انسانى را به ابعاد ناآشنا هدايت ميكند، بلكه حقيقت آن را با سازمان خود به ثبت ميرساند. اگر خوب به تنظيم نوشته هايش دقت كنيم، به هماهنگى معنوى عجيبى پى ميبريم. براى مثال خوب است كه به سوره "الشعرا" بيانديشيم: معنى متن اين سوره نه فقط در سازمانش، بلكه حتى در ريتم و صوت اين سوره منعكس ميگردد. سبك تعريفى سبك دايره ايست و هر دور اين دايره، در درجه صفر يا سيصد و شستش، به حكمت الهى ميرسد. و خود دايره نيز سمبل يكتائى در دو بعديست ( تصوير معروف لئوناردو داوينچى را همه ميشناسيم كه در آن انسانى با چند دست و پا در ميان يك دايره فقط ميتواند آن را لمس كند و لى نه شرح دهد. زيرا عدد پى كه براى محاسبه دايره لازم است، با وجود مدرنترين كامپيوترها نتوانسته تا آخرين عدد بعد از ويرگول محاسبه شود. ناگفته نماند كه در برابرش ما بعد از پيتاگوراس عدد شيطانى فى را نيز ميشناسيم كه امروزه به فراماسونها و الوميناتها ميرسد و بحث مفصلى دارد كه در اينجا نميگنجد.) يا در تكنيك تصويرى اين كتاب مقدس ميبينيم كه مثلا در جايى كه داستانى مانند سوره يوسف(ع) بازگو ميشود، برش تصاوير به نحويست كه ميتوان آن را بدون تغيير به روى صحنه آورد و در كوتاهترين زمان پرمحتوا ترين داستانها را بدون از دست دادن نتايجش ارائه داد. . . اما ابه نظر من مفيدترين خصوصيات اين كتاب خانه فرهنگى مشتركيست كه به انسانها هديه ميشود. (بيدليل نيست كه كلمه بيت به عربى هم معنى جمله و هم معنى خانه را ميدهد. شخصى در تلوزيون آلمان با يك نويسنده كليمى مصاحبه ميكرد و از او پرسيد كه خانه تو كجاست. وى پاسخ داد: لابلاى صفحه هاى كتابها. حال كوته مدتى به خود بنگريم و ببينيم كه چه خانه عظيم عشقى داريم، ولى همواره بيرون از آن با هم در تنفر جنگيم و با اين فرهنگ همه چيز را دو دستى هديه استعمار كرديم!)

برگرديم به اصل مطلب! در زمان حضرت موسى(ع) ميبينيم كه او گفتار خود را روى سنگ ميكوبد و يا قسمتهائى از انجيل حتى صدها سال بعد از حضرت عيسى (ع) از روى روايات نوشته ميشود و بيشتر حالت احاديث اسلام را دارد. چنانچه يادآور شديم خداوند هميشه سعى بر اين داشته كه در پيشرفت انسان تاثير مستقيم نگذارد، بلكه هادى آن باشد و در نهايت بين همه پيامبران فقط به خاتم الانبيا و به نظر من در مناسبترين زمان پيشرفت بشريت كلمه حفظ شده اش را هديه ميدهد

اگر به تاريخ رجوع كنيم، متوجه ريشه يگانه اديان ميشويم. حتى فرعونها كه از زمان تقريبا مشخصى در تاريخ شروع ميكنند كه خود را خدا بخوانند، پيشگوئى در دينشان در مورد آخر زمان دارند كه شبيه به نبرد دجال و حضرت مهدى و يا حضرت مسيح است. و يا بودا براى اولين بار بعد از فتح اسكندر مقدونى در تكسيلاى پاكستان صاحب صورت ميشود و شكل بت را به خود ميگيرد. راه دور نرويم: در ايران ميترا هم بعد از فتح اسكندر بت شد و از طرفى به اروپا راه يافت. همانطور كه ميدانيم، كلاه پاپ نام ميترا را دارد. ميترا روحانى بود كه در روز تولد خود، يعنى ۲۵ دسامبر، به بچه هاى يتيم هديه ميبخشيد. ميترائيها و طرفداران نهضت مانى كه تا قرن چهارم ميلادى بزرگترين گروه دينى در اروپا و دنيا را ( از اروپا تا چين) تشكيل ميدادند، اين روز را مقدس دانسته و جشن ميگرفتند. بعد از تعقيب و از بين بردن اين اديان، تاريخنويسان كليسائى بر آن شدند كه تاريخ صده چهارم ميلادى را با تغييرهاى كثيرى براى آيندگان بنويسند. - همانطور كه پيامبر خداوند را پسرش ساختند، تا پشت دستگاه قدرت و استعمار خود را سفتتر كرده باشند - در اين بين اما با يك مشكل اساسى روبرو شدند و آن اين بود كه جشنهائى چون تولد ميترا (ع) و نوروز ما ايرانيان بين مردم عادى رواج يافته و سنت شده بود. براى حل اين مشكل آنها دلايل اين جشنها را عوض كردند. تولد ميترا تولد عيسى مسيح و نوروز هم تبديل به ايسترن شد، نام ميترا به روى سر پاپ نشست و گفتند كه ميترا در يونان باستان معنى سرپوش را ميداد (در جوابشان بايد گفت كه نه فقط معنى سرپوش بلكه معنى سرور هم به اين واژه اضافه كنيد و سرورانتان هنوز جوابهاى بهترى برايتان آماده دارند!)، و مانى كه سمبل درويشى و عرفان قبل از محمد رسول الله (ص) و دشمن استعمار كهن است، در دايره المعارفهاى اروپائى در زندان فرهنگستيز واژه هايشان داخل سلول "پريشانى" حبس گشت. (هنوز در ايتاليا شهرك زيرزمينى و مخفى ميترائيان در شهر رم در موزه ساكرامنتو قابل بازديد است)

كودكان در دبستان آلمان شاهد بازى هستند كه ترجمه آن تقريبا "ارسال پنهانى" است. آنها گرد هم جمع ميشوند و نفر اول كلمه اى را آهسته به گوش كودك بعدى ميخواند. اين حركت تا آخرين كودك انجام ميشود و وى كلمه آخر را بلند تكرار ميكند. بعد از كودك اول ميپرسيدند كه كلمه ارسالى وى چه بوده. نقطه جالب براى من اين بود كه هميشه كلمه اى كاملا متفاوت به گوش آخرين كودك ميرسيد

دين اسلام همه پيامبران واقعى را مقدس ميشمارد و آنها را تسليم به ريشه و مسلمان مينامد. ريشه و پيام يكيست و آن هم بهترين و بالاترين است. اين ما انسانها هستيم كه بديم و به بدى خود همه چيز را بد ميبينيم و بد ميپنداريم و بد عمل ميكنيم